۳ مطلب با کلمهی کلیدی «خاطرات بامزه» ثبت شده است
-
۳۰ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۵۳ ۰ نظریکی از دوستان به بنده رسید واز دور گفت درود خدا بر حاج آقا.بنده که می خواستم جوابی به ایشان داده باشم گفتم :درود حاج آقا هم بر خدافقط 2دقیقه داشت می خندیددر جایی دیگر دانش آموزی سوال کرد ترجمه پیرآهن به عربی چه می شود من که بلد نبودم گفتم: پیر آهن از دو کلمه پیر وآهن تشکیل شده وعربها به پیر شیخ می گویند وبه آهن حدید وفکر می کنم ترجمه پیراهن به عربی شیخ الحدید بشود.اطمینان ندارم که درست باشد ولی انشاءالله خدا قبول کند.۶۵ آخوند کرمانی
-
۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۵ ۰ نظر
یک روز به جای یکی از روحانیون به عنوان امام جماعت به دانشگاه رفتم بعد از نماز جلوی نمازخانه یک دانشجو سؤال کرد:آیا روح همان روان است؟من گفتم:بله فکر کنم روح وروان یکی باشند .
او گفت:اگر روح همان روان است چرا به شما می گویندروحانی بهتر نیست بگویند روانی؟
بنده گفتم؛در علوم قدیمه که ما می خوانیم لفظ روح به کار رفته ودر علوم جدیدی که شما می خوانید به آن روان می گویند برای همین به بنده روحانی وبه جنابعالی روانی میگو یند.
من بعدها فهمیدم که پاسخم به طور کامل اشتباه بوده وروح مقوله ای متفاوت از روان است.ولی هنوز ندانستم چرا دانشجوهای دیگری که پاسخ بنده را شنیدند خندیدند وچرا دانشجوی سوال کننده نا راحت شد.
۱۵۹ آخوند کرمانی -
۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۴:۵۳ ۱ نظر
یک ماشین پراید و یک موتور سیکلت داشتم با ماشین به نماز و اداراه جات و با موتور به حوزه علمیه می رفتم یک روز ظهر با ماشین از نماز برگشتم و خواستم موتور را از درب خانه بیرون بیاورم و به حوزه بروم اما به ساعت نگاه کردم و دیدم دیرم شده سریع موتور را روی جک زدم و سوار ماشین شدم و به سرعت به طرف حوزه رفتم در راه دیدم که رانندگان دیگر مرا نگاه می کنند سر چهار راه پشت چراغ قرمز که ایستادم یک موتور سیکلت کنار ماشین آمد و به من گفت حاج آقا درست است که پراید ایمنی اش پایین است اما کلاه کاسکت که نمی خواهد.آخه من کلاه و کاسکت پوشیده بودم تا سوار موتور شوم ولی یادم رفته بود آن را بردارم وباکلاه کاسکت سوار پراید شده بودم.
۲۰۶ آخوند کرمانی
درباره من
آخرين عناوين
- مادر بزرگم در زلزله خیلی شانس آورد
- پاسخهای با مزه
- ما که ترکیدیم آمریکا را هم بترکون
- سلب توفیق
- داستان جالب:ابراز وجود وخودنمایی مانع موفقیت است
- خاطرات با مزه:تو ایران اگه بگی رفتم کره ماه طرف مقابل میگه من سه دفعه رفتم
- جلوی جمع ضایع شدن خیلی بداست.
- خاطرات با مزه:گاهی وقتها اتفاقی ضایع می شویم
- خاطرات با مزه:مطالب دیواری به درد سخنرانی نمی خورد
- خاطرات با مزه؛؛شما جای من بودید چکار می کردید
پربحث ترين ها
- خاطرات با مزه:گاهی وقتها اتفاقی ضایع می شویم
- مادر بزرگم در زلزله خیلی شانس آورد
- شعربامزه؛ این شعر را در دوران دبیرستان گفتم
- خاطرات بامزه:پراید
- داستان جالب:ابراز وجود وخودنمایی مانع موفقیت است
- خاطرات با مزه:مطالب دیواری به درد سخنرانی نمی خورد
- خاطرات با مزهقضاوت عجولانه
- خاطرات با مزه:تو ایران اگه بگی رفتم کره ماه طرف مقابل میگه من سه دفعه رفتم
- سلب توفیق
- خاطرات با مزه؛؛شما جای من بودید چکار می کردید
پربازديدترين ها
- خاطرات بامزه: آخه اینم شد سوال
- خاطرات بامزه:پراید
- خاطرات با مزه:تو ایران اگه بگی رفتم کره ماه طرف مقابل میگه من سه دفعه رفتم
- سلب توفیق
- خاطرات با مزهقضاوت عجولانه
- شعربامزه؛ این شعر را در دوران دبیرستان گفتم
- خاطرات با مزه؛بعضی ها سوال می پرسند ولی از پاسخ آن ناراحت می شوند
- جلوی جمع ضایع شدن خیلی بداست.
- خا طرات با مزه :بعضی مدعی هستند همه ی زیر بنا ها در دوران پهلوی ساخته شده
- داستان جالب:ابراز وجود وخودنمایی مانع موفقیت است
محبوب ترين ها
- سلب توفیق
- داستان جالب:ابراز وجود وخودنمایی مانع موفقیت است
- خاطرات با مزه:مطالب دیواری به درد سخنرانی نمی خورد
- مادر بزرگم در زلزله خیلی شانس آورد
- خاطرات با مزهقضاوت عجولانه
- خاطرات با مزه:تو ایران اگه بگی رفتم کره ماه طرف مقابل میگه من سه دفعه رفتم
- شعربامزه؛ این شعر را در دوران دبیرستان گفتم
- خاطرات با مزه؛؛شما جای من بودید چکار می کردید
- ما که ترکیدیم آمریکا را هم بترکون
- خاطرات با مزه؛بعضی ها سوال می پرسند ولی از پاسخ آن ناراحت می شوند
آخرین نظرات
- Pain....🖤
۵ اسفند ۰۱، ۰۰:۳۷ - ماه زده - متشکریم از اینکه جواب دادید موفق و ...
۲۷ دی ۹۷، ۱۷:۱۱ - ا. سیدی - با عرض سلام و احترام
شما را دعوت ...
۲۶ دی ۹۷، ۰۰:۰۰ - ا. سیدی - جالب بود. :) دعوتی به وبلاگم
۴ آذر ۹۷، ۱۰:۵۱ - دوست - وایییییی...خخخخخخ
۲۵ آبان ۹۷، ۰۹:۴۹ - دخترِ بی بی
آرشيو
- اسفند ۱۴۰۱ (۱)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱)
- آذر ۱۳۹۸ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱)
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- دی ۱۳۹۷ (۲)
- آذر ۱۳۹۷ (۳)
- آبان ۱۳۹۷ (۴)
نويسندگان
- آخوند کرمانی (16)